loading...

دیوار نوشت های آلاء

بازدید : 355
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دیوار نوشت های آلاء

قبل از ازدواج بهترین روز زندگیم روز تولدم بود

بادوستام بودم شاد بودم 24ساعت مکالمه رایگان میداد همراه اول😅😂

زنگ میزدم به دوستام...

بعد ازدواج منتظر بودم محمد خوشحالم کنه!

اما هیچ تولدی پیشم نبود

همیشه پیچوند!!!

امسال هم مرخصی گرفته اول فکر کردم بخاطر من بعد فهمیدم میخواد بره شمال!!!!

انقدر ساده ام فکر میکنم میخواد سورپیرایزم کنه

همین که فکر میکنم قراره سورپرایز شم و نمیشم خودش یه سورپیرایزه😂😂😂😂

فکر کنم کم کم باید به تولدم فکر نکنم اصلا فراموش میکنم چند شب دیگه تولدمه دیگه به تقویم نگاه نمیکنم😑

شاید روز تولد اصلا هم روز مهمی‌نباشه

طالع بینی هم چرت و پرته همش

اینکه میگه اسفند ماهی‌ها خیلی احساساتی ان

و روز تولدشون براشون مهمه

بغضش را فرو میخورد...

اینکه حس کنی برای ادم مهم زندگیت مهم نیستی این درده...

گفتم ازت کادو نمیخوام بیا باهم بریم اعتکاف😑

دوماهه ازم باج میگیره تا باهام بیاد اعتکاف!!!

بهش میگم نمیخوام بیای خودمم نمیرم باز گرو کشی میکنه

کلا عاشق اینه ازش یچی بخوام بعد هزارتا چی ازم بخواد

مثلا گوشیت و یه هفته بده دستم! از فلان تاریخ تا فلان تاریخ باااید بیای شمال! تو شمالم مثل کلفت باید کار کنم هی دستور غذا بدن

خونه تمونی کنن

هفته پیش از شمال اومدیما میگه 13اسفند بریم شمال

یا تو باید بیای یا خودم میرم😑

نوبت مشاوره هم گرفتم زد زیرش نوبت روانپزشک زد زیرش...

گوشی قرار بود دست نگیره زد زیرش...

چقدر امشب قلب درد دارم😔

یه اینده تاریک پیش رومه...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 182
  • بازدید سال : 360
  • بازدید کلی : 11078
  • کدهای اختصاصی